17

دیروز صبح که سرکار بودم عصر که رفتم خونه خوابیدم تا 5 بعدش با داداشم رفتیم حرم

برای همه دوستان مجازی هم دعا کردم

ساعت هفتو نیم رسیدیم  حرم فوق العاده شولوغ بود صحن رضوی همه نشسته بودن رفتیم صحن انقلاب  اونجا هم به زور یه جا بود داداشم نشست خودمم جا نبود به زور یه جا پیدا شد رو زمین نشستم نماز جماعت که خونده شد نشستیم افطار خوردیم  و یه کم حرف زدیم بعدم رفتیم با تاکسی سعدی فلش و یه سری خرید داشتی م انجام دادیم و بعد از لوازم ورزشایی اونجا یه جفت کتونی خریدیمب رای داداشم و پیاده رفتیم میدون ده دی ویتامین سرا انبه بستنی خوردیم و پیاده تا لشکر رفتیم بعدم مترو و خونمون 11 رسیدیم نشستیم خنداونه و هندونه خوردیم و بعدم غذا خوردیم خوابیدیم وسحرم بیدار نشدم

روزهای اخر ماه رمضونه دعا میکنم خدا رحمت و برکتشو شامل حال همه کسانی که روزه بودند و نبودند کنه چون میدونم اون مهربونتر از همه هست

مافردا میریم خونمون و تا عید هستم و ارامشی که دارم اونجارو دوس دارم و تا چند وقت شارژم


نظرات 1 + ارسال نظر
آنا جمعه 26 تیر 1394 ساعت 15:38 http://aamiin.blogsky.com

وااااای چه حس خوبی داره وقتی بعد از مدت ها می ری خونه. حسابی خودتو لوس کن که قشنگ انرژی جمع کنی.

اره عالیه چش چش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.