پیوندها
جدیدترین یادداشت‌ها
همهبایگانی
- اسفند 1403 1
- آبان 1403 1
- مرداد 1402 1
- بهمن 1401 4
- اسفند 1399 1
- اسفند 1398 3
- مهر 1397 3
- آذر 1396 2
- اسفند 1395 1
- بهمن 1395 1
- دی 1395 1
- مرداد 1395 1
- خرداد 1395 2
- اردیبهشت 1395 2
- فروردین 1395 1
- اسفند 1394 4
- بهمن 1394 3
- دی 1394 10
- آذر 1394 3
- آبان 1394 3
- مهر 1394 16
- شهریور 1394 21
- مرداد 1394 12
- تیر 1394 22
- خرداد 1394 19
جستجو
13
13 باید نحس باشه آیا؟؟
سه شنبه رفتم ساعت3 راه افتادم ساعت 8 رسیدم
رفتم خونمون حس میگردم محل عوض شده اصن
بعدش رفتم افطار دعوت بودیم
همه نی نی های فامیلو دیدم اخه نی نی دوس دارررررررم ولی یه نی نی رو چند دقیقه بغل کردم مامانش افطاری بخوره دستم درد میکرد تا نیم ساعت بعدششششش یعنی من اینقد نحیف شدم ایا؟
چهارشنبش نه 5 شنبش دل ورودم میپیچید به هم فک کنم توراه گرما زده شده بودم
چهارشنبش رفتم دیدن دختر خالم و دو قولوهاشششششش دوتا پسر اررروووم و سایلنت که یا داشتن جارو دستی میکشیدن یا دستمال میکشدن دیوارا رو 
ریز ریز هم خراب کاری میکردن
5 شنبه از صبح رفتم خیابون گردی تا ظهررررر
عصرشم برادر زاده هیولاجان اومد(دختره 8 ساله س اما مثل یه پسر 10 ساله ش ره) اول که میاد با روحیه یه مبارز وارد خونهمیشه دنبال داداشام میکنه اب می ریزه روشون دنبالشون میکنه بعد رفت بیرون افتاد دستاش همه پوست شد ادب شد
بعد اومد در کالبد یه دختر نشست برامون حرف زد و ماروخندوند
جمعه همه از صبحش مامانم نشست چادراشو دوخت منم نگاه میکردم به چرخ خیاطیش و خاطرات زندم میشد برام و با خواهرم و مامانم سه تایی حرررررررررررررف میزدیم عصرشم که راه افتام رسیدم مشد و شب شام خوردم هم شام هم سحری حساب شد و الان روزهام در خدمتون
دو تا پسر که دیوار پاک می کردن و جارو می کشیدن؟ نه باورم نمیشه
برادر های من با اینکه 4 سال هم اختلاف سنیشون بود طوری با هم می جنگیدن و بازی می کردن که یک لحظه آسایش آرزو بود واسم اون روزا ... یادش بخیر ولی
عزیزم اینا هنوز یه سالشونه فک کنم هنوز معنی دعوا نمیدونن و رفتار مامانشونو الگو برداشتن.جالبه که دوقلو ان اما حتی ثانی ه ای باهم نیستن انگار همو نمیبینن هرکودوم سرش به کار خودش گرمه
نه بابا نحس چیه!همه اش از انرژی منفی کارهای مزخرف خود ماست,وگرنه همه روزها هم میتونن خوب باشن,هم بد.
آدم تازه وقتی از پدر و مادرش جدا میشه,قدر خونه شون و بودن کنارشون رو میدونه.منم وقتی الانا میرم اونجا,دلم نمیخ اد هیچ جا برم و فقط دوس دارم تو اون خونه کنارشون باشم و حرف بزنیم.
اره منهم از اینکه فامیلا مییگن بیا خونمون یا دعوتم میکنن حس خوبی ندارم دلم میخاد تو خونمون باشم فقط تا شارژ شه باطریم
سلام سارا جونم
نه اصلا من که اعتقادی ندارم 13 نهسه
مگه میشه ناز پسر من دقیقا سیزده بدر به دنیا بیاد و اونوقت روز: نهسی باشه؟