4

دیروز رفتم جمعه بازار کتاب و کتابی روکه میخاستم قبل عید بخرم 22تومن رو خریدم 2 تومن اونم نو دست نخورده قاطی کتابای اوراق بود هرچی برداشتم نگاش کردم دیدم سالمه نو هم هست

بعدش رفتم دندن پزشک نوشت تو دفترچم برای بیمه تکمیلی

اومدم خونه گرم بود خوابم نمیبرد به زور خوابیدمدوساعت بعدش رفتم شیفت برای افطار و سحر یه پرس چلو کباب کوبیده دادن بودن یه پرس قورمه سبزی مسقطی پنیر کره خرما......این همه غذاااااااااااااااا مگه از قحطی اومدیم

من که نصف پرس سحر خوردم بقیشم گذاشتم یخچال بمونه دست نخورده

کارم تا 12 طول کشید بعدش بیخواب شده بودم شدید خوابیم نمیبرددو خوابیدم تا دونیم بیدار شدم سحری و نماز بعدشم خوابم نبرد تا خود صبح.صبح خواستم بیام این اداره شیفت صبحو همه تنم ورم داشت نمیدونم چرا.امشبم شیفتم جای همکارم که ازمون داره باید برم دو شب پشت هم شیفت خیلی سخته

نظرات 1 + ارسال نظر
me شنبه 30 خرداد 1394 ساعت 12:34 http://kajeshisheei.blogsky.com

سلام دوست من.وب جالبی داری.منم یه وب ساختم که خاطرات و حرفای روزانمو توش بنویسم.خوشحال میشم به وبم سر بزنی.ممنون

بله حتما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.