77

عنوان منو یاد خاطره ای انداخت سال 77 بود یه برنامه میداد ف ف مجریش بود بعد قرار بود روز 7/7/77 یه برنامه ویژه داشته باشن من نوجوون بودم و خیلی روزشمار ی میکردم برای اون روز.اون روز تی وی ما خراب شد ومن مجبورم شدم نصه نیمه برنامه رو ببینم و این شد برام یه تجربه که اگر خیلی منتظر یه روز باشم ممکنه عواملی پیش بیاد و من نتونم از اون روز استفاده کامل رو ببرم پس بهتره از حال بیشترین استفاده رو ببرم.

من 4 شنبه رفتم خونمون.5 شنبه رفتم نی نی رو دیدم عزیزم خیلی کوشولو بود

جمعه هم تا چشم رو هم گذاشتم ظهر شد و وقت برگشت با مامانم البته برگشتم

اها اینو یادم رفت که انگشت شستم بخاطر پوشیدن یه نوع کفش طبی درد میکرد منم امروز فردا میکردم تا اینکه رفتم جا انداختم اونجا.و الان اتله و مثلا نباید می اومدم سرکار ولی اومدم.

اینم بگم که خانومه بهم میگوف بیا عروس من شو و پسرشم بهم نشون داد منم لبخند تحویل خانومه دادم.و نگوفتم من در وسط پروسه نفس گیر ازدواجم

76

من خوبم

دارم روزهای خوبی رو میگذرونم حس ته نشین شدن احساسات و عمیق بودنشون خیلی خوبه

هنوز خودم با خودم در حال مذاکره ام

هوا بسیار بهاریه و من دلم همش در در میخاد اما پایه ندارم

منتظر بهارم وای اردیبهشت کی میرسی ی ی

75

هوای مشهد برفی بود پنجشنبه و وقتی برف شروع شد رفتم قدم زدن و اعتراف میکنم تا مغز استخونم یخ زد اما چسبید اصن برف ادمو شاد میکنه

دیروز رفتم یه عالمه پرتقال خریدم که خشکش کنم و فقط تونستم بشورمش بقیش موند

نی نی هم بدنیا اومد و من دوباره عمه شدم

درس اصلا نخوندم و عین خیالمم نیست کنکور دادم پشیمونم از ثبت نام