35

جمعه صبح 9 بیدار شدم صبحونه خوردم و رفتم جمعه بازار کتاب چنگی به دل نزد اما هوام با لمس کردن کتاب عوض میشه

بعدش برگشتم یه غذا خریدم خوردم و شروع کردم به کار کردن سه ونیم تموم شد یهدراز کشیدم از 4 خوابم برد تا 6-7

بیدار شدم دیدم دم غروبه و الانه که اشکام بریزه نزاشتم بریزه و رفتم یه کم هله هوله خریدم و لب تابو روشن کردم ودوتا فیلم سینمایی دیدم تا 11

11 هم خندوانه دیدم اما خیلی از اینکه این دو خنداننده باهم افتادن ناراحت شدم اولین اجرا که اصلا  انتظار کار بهتری داشتم که نشد اجرا دوم خوب بود

نظرات 5 + ارسال نظر
مجتبی شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 22:45

چرا همش غمگین ؟؟؟؟

چون خانوما حساس ترن

مهناز یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 13:53 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

خوبه,پس با کتاب گذروندی,آخر هفته رو.
کتاب به منم همیشه حال خوبی میده!

کتاب خوبه دوس دارم یه کتابخونه بزرگ داشته باشم اما به علت مستجر بودن فعلا نمیتونم

من یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 09:09 http://meslehichkass.blogsky.com/

سلام و صبح بخیر
الهی هر روز عاشق و عاشق تر باشی

اوه ممنون شادیت مستدام باد

همطاف یلنیز شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 21:28 http://rahi-2bare.blogsky.com/

سلام سلام
به به... خرید هله هوله... به به فیلم
خوو کو عکس؟ ( وصف العیش نصف العیش)
...
و اما خندوانه... منم اجرای دوم-شقایق دهقان رو پسندیدم

سلام
من دوست داشتم اجرای اول بهتر باشه چون ذاتا ادم طنزیه
وبلاگ شما امکان نظر گذاشتن نداره برام کادر عدده کلیک نمیشه

خانم توت فرنگی شنبه 14 شهریور 1394 ساعت 21:03 http://pasazvesal.blogsky.com

الهی... اخر هفته ها سخته همیشه واست!

این نیز بگذرد توت جان م

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.