مهمونی

یه مهمونی عصرونه دعوتم که تا عصرم سرکارم و کلاس ضمنخدمت چطوری برم خدا میدونه

دیروز رفت م ارایشگاه  موهامو کوتاه کردم اناناسی چون قبلنم اینطوری زدم و بهم می اومده

بعدش رفتم یه موس بورژوا خریدم یه ضدافتاب الارو یه رژ مودا و یه فیسکاتور

بعدم یه مسیر ی رو پیاده روی کردم از هفده شهریور تا فلکه برقخوب بود

اومدم یه کمی موهامو رنگ کردم دوش گرفتم قبل خواب یه لیوان اسطوخودوس خوردم(پریشان خوابیو کم میکنه ارام بشه)

صبحم کتونیای نایک جدیدمو پوشیدم اومدم سرکارامروز خیلی کار داریم اما من سردردمبا سردرد دارم تند تند فایل اماده میکنم نمودار میکشم اهنگ رشد با بخش های مختلف ارتباط میکگیرم اطلاعات بدن برای فایل اکسلم


مراقب کنکور

چهارشنبه 18 شب ساعته بودم تا ظهر 5 شنبه

5 شنبه 18 ساعته بودم تا ظهر جمعه البته شیفت صبح جمعرو مراقب کنکور بودم

داوطلبایی که اومده بودن کنکور بودن یادش بخیر کنکور.همه خانوده خا اومده بودن تا شهر مونده بودن شمارش پاسخ نامه که تموم شد در را رو با زز کردن سیل جمعیت استقبال داوطلبا بودددددددددددد

وقتی برگشتم خونه ظهر بود گیلاس و انگور خریدم و گرم گرم خوردم از دو ظهر خوابیدم تا 7 شب اونم با دل درد میوه گرم خوردن بیدار شدم

کف خونه تقریبا خشک شده

فرشو باید برم قالی شویی

فردا خونه یکی از همکارا دعوتیم چی بپوشم چطوری برم تا 2 سرکارم بعدشم 2 تا 6 کلاس ضمن خدمتم


آب و آب و آب

یکشنبه صبح رسیدم مشهد و رفتم سرکار ظهر که رسیدم کولرو زدم و خوابیدم بیدارشدم باد داغ میزد رفتم چک کردم اب نداشت شیر ابشو بسته بود تعمیر کاری که قبل تعطیلات اومده بود

ابو باز کردم رفتم دوش کرفتم اومدم حاضر شدم کولرو خاموش کردم رفتم سرکار.

تا ساعت یک و دو هم بیدار بودم و بعدش تو اتاق استراحت خوابیدم ساعت 6 چشامو باز کردم طبق عادت ساعتو از رو گوشیم چک کنم دیدم اوووووووه یه عالمه تماس بی پاسخ خ خ خو یه پیام از همسایه طقه پایین با این متن که اب کولرو باز گذاشتی ریخته بیرون و داره از سقف ما چکه میکنه ساعت سه شبخودتو برسون منم اس دادم که ابو از کنتو قطع کن لطفا تا من برسم ساعت شش صبح

مسیر محل کار تا خونه خیلی دور بود یه آژانس گرفتم تا مترو بقیشم بامترو رفتمم نیم ساعته رسیدم دلم میجوشید برای کتابام م م متصور اینکه همه کتابام تو ابن حالمو بد میکرد

درو که میخاستم باز کنم چشامو بستم م م

باز کردم پریدم سراغ کتابام که کنار پنجره بودن دیدم سالمن ن ن نفس عمیق کشیدم ولی کتابایی که دم دستم بود شده بودن خمیر کاغذ فرشش پر اب هال تا نصف اب شیرکولر داخل اشپزخونس رفتم بستمش کولر هم پشت پنجره هاله دیدم به به باد خورده به پنجره شیر از کولر که با پیچ سفت بود اومده بیرون و همه خونه رو ابیاری کرده شیرو بستم رفتم کنتورو وصل کردم بعدم رفتم طبقه سوم دیدم به به سقشون تا نصفه خیسه عذر خواهی کردم و رفتم سرکار ظهر دلم نمیخاست برم خونه

رفتم اول خوابیدم بعد رفتم دندون پزشکی تا 11 شب بازم گفت فردا هم بیا شاید ده جلسه س دارم میرم هر بارم سه ساعت نوبت میشینم خیلی شولوغه

شب که برگشتم فرشو تنهایی با اون دل درد و کمر دردم جمع کردم خیس شده بود سنگین شسده بود بو هم میداد بردم تو راه پله ها که نور گیره گذاشتم تا امروز بدمش قالی شویی

بله این هم بعد مسافرت و عوض کردن حال و هوا یه هیجان بالا بود



سفر

ارتحال امام

تعطیلات

رووزهای داره مثل برق و باد میره

چقد زود شد خرداددددد

مشهد بسیار گرمه هوا و الوده

سه روز تعطیلات و نیمه شعبانو نمیدونم چیکار کنم برنامه شیفتمو جابجا کردم شیفت ندارم

بسیاری از وبلاگایی که میخوندم بلاگفایی بودن که الان نیستن دیگه